۱۳۹۳ خرداد ۷, چهارشنبه

اسرار مِی‌پرستی

با خوش‌دلان مگویید اسرار مِی‌پرستی
کانان خبر ندارند از گریه‌های مستی

ساقی ز بار هستی بر لب رسید جانم
جامی بیار و ما را بستان ز چنگ هستی

شیخم به طعنه گفتا: دین تو چیست؟ گفتم:
گر کافرم ندانی،مستی و بت‌پرستی

خاکم که در بلندی بازی‌چه‌ی نسیمم
یاران رها کنیدم در تنگنای پستی

شرمم نمی‌دهد راه بر آستان وصلت
کز کوته‌آستینان ناید دراز دستی


.
.
( دیوان-169/70 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر