شهر پاریس،عروسی خوش و نوخاسته است
نوعروسی که جهانش،ز خدا،خواسته است
چون بهشت ابد از ماست،مگر لطف خدای
بهر کفار،بهشتی دگر آراسته است؟
* * *
هر خیابانی،گلزاری و هر کو،چمنی است
هر کجا روی کنی،باغ سمن در سمنی است
همه نور و همه عطر و همه حسن و همه عشق
قصر فردوس،همین است و دگرها سخنی است
* * *
اندرین خطه،تقی را به نقی کاری نیست
هیچ کس را به تو و کار تو،انکاری نیست
همه خوشرو همه خوشبین،همه خوشدل،همه پاک
هست صد باغ گل اینجا و در آن،خاری نیست
* * *
اصل آزادی فردی،که بسی محترم است
گر شود زحمت کس،اصل وجودش عدم است
خائن و رهزن و ناپاک و بد اندیش و حسود
نفی مطلق نکنم،لیک در این شهر،کم است
* * *
در دل جنگل و بر سینهی آب و لب کشت
صورتی بینی،ز افسانهی شیرین بهشت
هر کسی غرق کتاب است،چه پیر و چه جوان
هر سری مست شراب است،چه زیبا و چه زشت
* * *
عارفان جمله برآنند که دم،مغتنم است
مغتنم،در نظر مردم پاریس،دم است
عشق و شیدایی و سرمستی و عشرتطلبی
موجزن،در بر چشم همه،در هر قدم است
* * *
پیش این خطه،همه ملک جهان،مختصر است
شهر پاریس،دگر باشد و عالم دگر است
گویمت مجمل و تفسیر مفصل،با تو
شهر عشق و ادب و دانش و ذوق و هنر است
* * *
دست او،کاتب منشور حقوق بشریست
فکر او،پیفکن کاخ نودادگریست
گر به من خرده نگیرید،عیان خواهم گفت:
گردنی نیست،که از ذمت این قوم،بریست
1336 تویلری پاریس
.
.
( دیوان-385/87 )