دینه1 در کوهسار پسقلعه
ساعتی فارغ از جهان بودم
چون نسیم صبا به دامن کوه
در گریبان گل نهان بودم
بر لب چشمه زیر شاخ بلند
با فراغت همآشیان بودم
در سکوتی لطیف و رویایی
با گل و سبزه همزبان بودم
میندانستم از سبکروحی
بر زمین یا بر آسمان بودم
دست زیبای گل به گردن من
پر ز برگ شکوفه دامن من
زیر آن سبزخیمه در بر آب
گوشهیی داشتم که شاه نداشت
در شبی خوشتر از صباح امید
اختری داشتم که ماه نداشت
کلبهیی یافتم که مالک او
همچون من در بساط آه نداشت
وندر آن کلبه دختری دیدم
که رخش تاب یک نگاه نداشت
دختری کآگهی ز راز جهان
هیچ بیش از گل و گیاه نداشت
نور مه عطر گل سرشته در او
جلوهگر یک جهان فرشته در او
از نسیم محبتی که وزید
لب جان را به خنده وا کردیم
دل افسرده را در آتش عشق
با نشاط غم،آشنا کردیم
پیش چشم ستارگان سپهر
عهد نابسته را وفا کردیم
دیدهی عقل را فرو بستیم
دامن نام را رها کردیم
پرده برداشتیم و در دل آب
فارغ از حاسدان شنا کردیم
چون شکر از حرارت آب شدیم
خوش در آغوش هم به خواب شدیم
چو برآمد سپیدهدم دیدم
کانچه دیدم به دیده،خوابی بود
بوسهی گرم مستیآور دوست
بود شوری که در شرابی بود
روی آن گل به زیر پرتو ماه
هم خیالی ز ماهتابی بود
آن همه آرزوی دور نشین
چون فراتر شدم سرابی بود
و آنچه خواندم ز داستان حیات
فصل مغشوشی از کتابی بود
خیمهی عمر جز حبابی نیست
زندگی جز خیالی و خوابی نیست
همچو گلهای باغ روزی چند
بوی و رنگ و طراوتی داریم
در گلستان بیخیالیها
از دو عالم فراغتی داریم
همچنان در جهان رویاهاست
گر نصیبی ز عشرتی داریم
طرفی از سایبان بیخبریست
که در آن گوشه راحتی داریم
مست در دامن جوانیها
بلعجب خواب غفلتی داریم
خفته بر شاهبال حور و پری
ای جوانی چه زود میگذری
1-دینه بر وزن سینه به معنی دیروز است.
.
.
( دیوان-358/59 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر