بی تو عطر زندگی بیرون شد از کاشانهی من
در کدامین گلشنی ای نازنین پروانهی من
در کدامین گلشنی ای نازنین پروانهی من
از طریق عقل بیرون برده کار عشق ما را
یا دل دیوانهی تو،یا دل دیوانهی من
یا دل دیوانهی تو،یا دل دیوانهی من
ای چراغ زندگی تا سایه از من واگرفتی
میگریزد نور ماه از سایهی ویرانهی من
میگریزد نور ماه از سایهی ویرانهی من
تلخ و شیرین داستانها خواندهای،ای یار و اکنون
یا بگو افسانهی خود یا بخوان افسانهی من
یا بگو افسانهی خود یا بخوان افسانهی من
روح من تاریک شد ای نور چشم زندگانی
ساعتی بازآ که روشن گردد از نو خانهی من
ساعتی بازآ که روشن گردد از نو خانهی من
خندهیی مستانه میسوزد،دل دردآشنا را
در تو تاثیری ندارد،گریهی مستانهی من
در تو تاثیری ندارد،گریهی مستانهی من
.
.
( دیوان-156 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر