با این دل تنگ ار هوسی داشته باشیم
آن است که جا در قفسی داشته باشیم
آن است که جا در قفسی داشته باشیم
ای آه سر از سینهی افسرده برآور
شاید به جهان همنفسی داشته باشیم
شاید به جهان همنفسی داشته باشیم
گر دانش و تقوی نبود شرط مقامات
دیگر چه غم ار پیش و پسی داشته باشیم
دیگر چه غم ار پیش و پسی داشته باشیم
در دل هوس بیهوسی پختهام ای چرخ
بگذار که ما هم هوسی داشته باشیم1
بگذار که ما هم هوسی داشته باشیم1
همناله مرغ حقم امروز که فردا
بر دامن حق دسترسی داشته باشیم
بر دامن حق دسترسی داشته باشیم
کام همه شیرین شود از شهد سعادت
گر شور به سر چون مگسی داشته باشیم
گر شور به سر چون مگسی داشته باشیم
افسوس که حقگویی و حقجویی پژمان
نگذاشت به عالم که کسی داشته باشیم
نگذاشت به عالم که کسی داشته باشیم
1-تعلق
روح بنده با شاعر عالیقدر امیری فیروزکوهی موجب شد که ایشان هم مضمون بیت
بالا را در دو غزل به کار برند و از آنجا که دیوان بنده قبل از دیوان پر
ارزش آن بزرگوار منتشر میشود تذکار آن را لازم دانستم زیرا که ایشان شعر
مرا نشنیده بودند. اینک ابیات:
اگر ز عشق مراد دو کون میطلبند
مرا ز عشق تمنای بیتمناییست
مراد ما ز دنیا کیمیای نامرادی بس
ندارد خواهشی جز ترک خواهش مستمند من
.
.
( دیوان-152/53 )
( خاشاک-37 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر