۱۳۹۲ تیر ۷, جمعه

راز چیست

راز نه کار بد و شرم‌آورست
راز،دگر ننگ و خطا دیگرست

راز خود از خلق بباید نهفت
لیک نه رازی که نیاریش گفت

راز نهفتن گل من عیب نیست
بد بود آن راز که ناگفتنی‌ست

کانچه برد بار غم از جان ما
نیست جز آسایش وجدان ما

نغمه‌ی وجدان ز گلوی خداست
مرده‌دل آن‌ جان که ز وجدان جداست

.
.
( دیوان-238 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر