اگر زمانه مرا از بلا امان بخشد
پناهگاهی از آن خاک آستان بخشد
پناهگاهی از آن خاک آستان بخشد
من ارچه پیرم و نومید،ای ترانهی عشق
نوای مهر تو ام روح صد جوان بخشد
نوای مهر تو ام روح صد جوان بخشد
نگاه مخملیات چون نسیم صبح بهار
به دل نشیند و شادی دهد روان بخشد
به دل نشیند و شادی دهد روان بخشد
خموشی تو زبانی است گرم و شور انگیز
که آرزوی دهان بسته را زبان بخشد
که آرزوی دهان بسته را زبان بخشد
وصال ماهوشان چون جوانی آرد کاش
تو را زمانه به من بهر امتحان بخشد
تو را زمانه به من بهر امتحان بخشد
.
.
( دیوان-108 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر