احتیاج ای بردهساز همت آزاد مردان1
احتیاج ای مدفن دلسرد عشق و آرزوها
احتیاج ای مدفن دلسرد عشق و آرزوها
احتیاج ای برق خرمنسوز استغنای مردم
احتیاج ای جبر هستی ای عدوی آبروها
احتیاج ای جبر هستی ای عدوی آبروها
تا به کی در سایهی تاریک دیوار تمنی
لرز لرزان گوش بسپارم به شیرینگفتگوها
لرز لرزان گوش بسپارم به شیرینگفتگوها
تا به کی باید به پیش چشم این ناجسته یابان
عمر طی گردد مرا در پیچ و تاب جستجوها
عمر طی گردد مرا در پیچ و تاب جستجوها
* * *
ای سعادت،ای سراب عیش،ای رویای شادی
ای تب حسرت که همچون روز محشر پایداری
ای تب حسرت که همچون روز محشر پایداری
خشک ماند دجله گر باران به کوهستان نبارد2
ای سرشک نامرادی از کدامین چشمهساری
ای سرشک نامرادی از کدامین چشمهساری
احتیاج ای خصم والا همتان ای بردهپرور
از کدامین مرز و ارضی از چه شهری و دیاری
از کدامین مرز و ارضی از چه شهری و دیاری
ای نیاز ای دشمن آزادی و آزاد مردان
تا به کی چون رهزنان بر اسب پیروزی سواری
تا به کی چون رهزنان بر اسب پیروزی سواری
ای سیاهی بخش دل،ای خانهپرداز شرافت
چند بر آیینهی پاکان ز ناپاکی غباری
چند بر آیینهی پاکان ز ناپاکی غباری
ای نیاز آخر قرار گیر و آرامی به ما ده
چند در آزار جان پاکزادان بیقراری
چند در آزار جان پاکزادان بیقراری
1-مضمون آم مصراع از آنره شینه شاعر جوان و ناکام فرانسویست که یک روز قبل از سقوط رژیم وحشت «روبسپیر» سر زیبایش زیر گیوتین رفت.
2-شیخ بزرگ شیراز فرماید:
اگر باران به کوهستان نبارد .......... به سالی دجله گردد خشک رودی
.
.
( دیوان-327/28 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر