درهی اوشان،بهشت بادهنوشان را ببین
دیده بگشا،درهی سرسبز اوشان را ببین
دیده بگشا،درهی سرسبز اوشان را ببین
در سواد شامگاهان،موجزن،بر طرف رود
سبزپوشان را نگه کن،سرخپوشان را ببین
سبزپوشان را نگه کن،سرخپوشان را ببین
تا درین سودا تو را،نی دین به جا ماند،نه دل
جلوهی پرشور آن گیسو به دوشان را ببین
جلوهی پرشور آن گیسو به دوشان را ببین
ای خریدار متاع دلرباییها،بیا
عشوهی خوبان و زیباییفروشان را ببین
عشوهی خوبان و زیباییفروشان را ببین
در گذر،از سرد مهریهای مشتی زود رنج
خوی نیک و خون گرم زود جوشان را ببین
خوی نیک و خون گرم زود جوشان را ببین
نیمشب،برخیز و در زیر فروغ ماهتاب
درهی آرام و امواج خروشان را ببین
درهی آرام و امواج خروشان را ببین
باغ خاموش است و شب در خواب و نالان،مرغ حق
نغمهخوانان را تماشا کن،خموشان را ببین
نغمهخوانان را تماشا کن،خموشان را ببین
ای که در آغاز کاری،خفتگان خاک را
بنگر و انجام کار سختکوشان را ببین
بنگر و انجام کار سختکوشان را ببین
اوشان ازمحال فشمم
مرداد1344
.
.
( دیوان-163 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر