۱۳۹۲ بهمن ۱۰, پنجشنبه

چه کنم؟

منم و یک دل حساس،خدایا چه کنم
یک دل خسته و یک شهر تمنا،چه کنم

همه شورم،همه عشقم،همه سوزم،همه درد
عاشقم،عاشق ای راحت دل‌ها،چه کنم

نگه گرم تو دیده‌ی معصوم تو بود
که فرو بست مرا دیده ز دنیا،چه کنم

نگه گرم تو در دیده‌ی معصوم تو بود
که فروبست مرا دیده ز دنیا،چه کنم

عاشقم،عاشق زیبایی و اخلاص و صفا
ای صفاپیشه‌ی خوش‌صحبت زیبا،چه کنم

فرصتِ اندک و امید درازی‌ست مرا
گر سراپا نشوم چشم تماشا،چه کنم

تو شکیبا شوی از صد چو من ای ماه،ولی
نشود خاطر من از تو شکیبا،چه کنم

بهر یک بوسه جدل بود تو را با دل خویش
گر وصالت طلبد این دل شیدا،چه کنم

دیشب ای عطر گل،ای نور مه از پیش نظر
رفتی و نعره زدم من که: خدایا چه کنم

تو برفتی و ز هجرت دل بیمار گریست
آسمان هم به گرفتاری من زار گریست




1347شیراز

.
.
( دیوان-139-40 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر