شنیدم که در ضبط ملک خراسان
چو دوران فضل بنیحیی سرآمد
چو دوران فضل بنیحیی سرآمد
بدانجا علیبنعیسیبنماهان
گسی گشت و دود از خراسان برآمد1
گسی گشت و دود از خراسان برآمد1
بشد خویش و بیگانه فرمانروا شد
امان رخت بربست و طغیان درآمد
امان رخت بربست و طغیان درآمد
به یغما سپردند مر خاوران را
که یغماشکن رفت و یغماگر آمد
که یغماشکن رفت و یغماگر آمد
* * *
خراسان در آتش فرو رفت و زانجا
روان شد به بغداد سیل عطایا
روان شد به بغداد سیل عطایا
قوافل همی رفت و اندر قوافل
گرانبار بود از عطایا مطایا2
گرانبار بود از عطایا مطایا2
علیبنعیسی به دربار هارون
فرستاد گنجی گرانسنگ و شایا
فرستاد گنجی گرانسنگ و شایا
چو هارون مر آن گنج افسانهسان را
عیان دید و آگه نبود از خفایا
عیان دید و آگه نبود از خفایا
به یحیی نظر کرد و با طعنه گفتش
که: ای بر ضمیر تو روشن قضایا
که: ای بر ضمیر تو روشن قضایا
به دوران فرزندت این گنج و نعمت
کجا بود؟ گفتا: به خانهی رعایا3
کجا بود؟ گفتا: به خانهی رعایا3
1-گسی:گسیل،فرستاده
2-مطایا:شتران
3-جوای یحیی این بود:در خانهی صاحبانشان
.
.
( دیوان-347/48 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر