باد میغرید و برقی پرتو افشان موج میزد
برف میبارید و میگسترد روی باغ دامن
برف میبارید و میگسترد روی باغ دامن
لرز لرزان در میان دانههای برف راهی
میگشود آرام و میلغزید باد سرد بهمن
میگشود آرام و میلغزید باد سرد بهمن
گلبنان بیبرگ و عریان زیر آن سرمای سوزان
خویش را تسلیم سودای طبیعت کرده چون من
خویش را تسلیم سودای طبیعت کرده چون من
* * *
تندبادی بیامان برخاست از دامان مغرب
زیر مشتی سهمگین افکند مسکین بیدها را
زیر مشتی سهمگین افکند مسکین بیدها را
شاخهها بشکست و در یک چشمزد برکند از بن
لانهگاه مرغکان را خانهی امیدها را
لانهگاه مرغکان را خانهی امیدها را
بر فلک گسترد دامن قیرگون ابری که پوشد
نی همین خورشید ما را،بل همه خورشیدها را
نی همین خورشید ما را،بل همه خورشیدها را
* * *
سر بر دوش من نهاد آن ماه و لبها را به سردی
بهر بوسی،عرضه کرد آرام و چیدم بوسه را من
بهر بوسی،عرضه کرد آرام و چیدم بوسه را من
گفت: بوسم سرد بود از آنکه دلسردم ز هستی
گفتمش: حق داری ای گل گرم نتوان بود با من
گفتمش: حق داری ای گل گرم نتوان بود با من
خندهیی بیرنگ بر لبهای گلرنگش عیان شد
گفت: نی نی راه بسیارست از آن اندیشه تا من
گفت: نی نی راه بسیارست از آن اندیشه تا من
لیک میدانم که گیتی را خدایی هست قادر
وه که حیرانم ز استبداد آن گیتی خدا من
وه که حیرانم ز استبداد آن گیتی خدا من
گفتمش کفرست این گفتار ناسنجیده جانا
گرچه دارم با خدا،خود زین پریشان گفتهها من
گرچه دارم با خدا،خود زین پریشان گفتهها من
هر عقوبت را دلیلی هر نکویی را جزایی
هست و چون بینی عقوبت،با خدا گویی چرا من
هست و چون بینی عقوبت،با خدا گویی چرا من
زیر سنگ آسیای چرخ دی خفتند یاران
گوییا امروز باشد نوبت ما،یا تو،یا من1
گوییا امروز باشد نوبت ما،یا تو،یا من1
14 دیماه 1345
1-درحالی
که آماده تحمل جراحی در بیمارستان نفت میشدم طوفانی بیدوام از برف و باد
برخاست و فرو نشست و من در حالی که بر «برانکار» خفته بودم بند اول این
قطعه را ساخته بقیه را یکی دو روز بعد بر آن افزودم.
.
.
( دیوان-363/64 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر