۱۳۹۲ بهمن ۲, چهارشنبه

از که وفا دیده‌ام

دوست به کین است و آسمان به کمینم
خسته‌دل از آسمان و زمینم

پیش تو در اضطراب بی تو در آتش
وصل چنان می‌کشد فراق چنینم

شکوه ندارم من از جفای تو ای دوست
از که وفا دیده‌ام که از تو ببینم

باغ بهشتم تویی و وصل تو ور نه
بی تو چه شاهدی دهد بهشت برینم

چرخ به کامم رود چو با تو انیسم
بخت قرینم بود چو با تو قرینم

دینم ازین سو کشید و کفرم از آن سو
عشق تو آمد نه کفر ماند و نه دینم

پیرو فرمان حق نگشته دل اما
بنده‌ی فرمان آن فرشته‌ی جبینم


.
.
( دیوان-148 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر