اشک آمدهست و دامن مردم گرفته است
پیچیده آه و راه ترنم گرفته است
پیچیده آه و راه ترنم گرفته است
منگر دهان خندهزنم را که این دهان
زخم دل است و نقش تبسم گرفته است
زخم دل است و نقش تبسم گرفته است
میخانه هست و بادهکشان را نشاط نیست
ساغر تهی نشسته دل خم گرفت است
ساغر تهی نشسته دل خم گرفت است
نه دشمن ایمن از آسیب او،نه دوست
گویی زمانه طینت کژدم گرفته است
گویی زمانه طینت کژدم گرفته است
دارم هزار گونه شکایت ز دست دوست
دردا که ناله راه تکلم گرفته است
دردا که ناله راه تکلم گرفته است
بیزارم از علاقه و ابراز عشق تو
کو رفتهرفته رنگ ترحم گرفته است
کو رفتهرفته رنگ ترحم گرفته است
گویی سپاه عشق تو ملک دل مرا
چنگیز وش به قهر و تهاجم گرفته است
چنگیز وش به قهر و تهاجم گرفته است
1341
.
.
( دیوان-79/80 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر