۱۳۹۳ شهریور ۴, سه‌شنبه

خسته

من ازین زندگی کسل شده‌ام
خسته زین مشت آب و گل شده‌ام

از خود از زندگی ز عمر ز مرگ
به کسالت قسم کسل شده‌ام

بس که شد رانده مرگ ازین خانه
از رخ مرگ هم خجل شده‌ام

یه حقیقت،به راستی،به خدا
که ز خود نیز منفعل شده‌ام

چون چناری که از درون سوزد
از دل خویش مشتعل شده‌ام

نه ز فرزند و زن که از در و بام
بس که نالیده‌ام خجل شده‌ام




  1348
.
.
( دیوان-142 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر