هیچمردی به روزگار قدیم
به وزارت رسید و چیزی شد
به وزارت رسید و چیزی شد
یافت جاهی و مالی و حشمی
ناگهان غورهیی،مویزی شد
ناگهان غورهیی،مویزی شد
* * *
نوبتی گفت با خردمندی
کای ز تشریف مردمی عاری
کای ز تشریف مردمی عاری
چیست این بارنامهکردن و ناز1
تو کهای،چیستی،چهپنداری
تو کهای،چیستی،چهپنداری
خویشتن را مگر کسی دانی
گفت: تا در بر توام آری2
گفت: تا در بر توام آری2
1-بارنامه:تکبر
2-پاسخ دکتر دوپویترن به مردی خودخواه
2-پاسخ دکتر دوپویترن به مردی خودخواه
.
.
( دیوان-311/12 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر