گذشت آنکه دلم در شکنج موی تو بود
گذشت آنکه جهان پر ز گفتگوی تو بود
گذشت آنکه جهان پر ز گفتگوی تو بود
گذشت آنکه سراپای من ز جذبهی عشق
بسان آینه مجذوب روی و موی تو بود
بسان آینه مجذوب روی و موی تو بود
خدای عشق من و آرزوی من بودی
چه سود کآرزوی من نهآرزوی تو بود
چه سود کآرزوی من نهآرزوی تو بود
بسان صورت دیوار چشم حسرت من
به هر طرف که روان میشدی به سوی تو بود
به هر طرف که روان میشدی به سوی تو بود
خبر نداشتی ای آب زندگانی من
که مرگ تشنهلبی بر کنار جوی تو بود
که مرگ تشنهلبی بر کنار جوی تو بود
تو فتنه جویی و در طبع من نبود افسوس
خشونتی که سزاوار طبع و خوی تو بود
خشونتی که سزاوار طبع و خوی تو بود
چه نغمههای مخالف شنیدم و نزدم
رهی که درخور طبع بهانهجوی تو بود
رهی که درخور طبع بهانهجوی تو بود
تو قبلهگاه رقیبان شدی و من خجلم
که از چه قبلهی دل سالها ز روی تو بود
که از چه قبلهی دل سالها ز روی تو بود
سخن ز کندن دل گفتم و غلط گفتم
قسم به موی تو کاین قصه هم به بوی تو بود
قسم به موی تو کاین قصه هم به بوی تو بود
.
.
( دیوان-116/17 )
( خاشاک-49 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر