اشک و فریب و آه دروغین و نام عشق
در دام من فکند غزال رمیده را
در دام من فکند غزال رمیده را
آبی سپید خورد و گلی آتشین شکفت
بر هر دو گونه،گلبن مهرآفریده را
بر هر دو گونه،گلبن مهرآفریده را
شاهینصفت ربودم و بردم به چابکی
در خلوت آن کبوتر شاهینندیده را
در خلوت آن کبوتر شاهینندیده را
و افشاند آن فرشتهی رحمت به روی من
با دست مهر،طرهی زرتار خویش را
با دست مهر،طرهی زرتار خویش را
با این کرشمهی عجب از آسمان نهفت
آن بیگناه،یار گنهکار خویش را
آن بیگناه،یار گنهکار خویش را
1316
.
.
( دیوان-382 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر