۱۳۹۲ آذر ۱۲, سه‌شنبه

راحتِ زن

راحتِ زن چیست؟ روان باختن
هستی خود وقف کسان ساختن

زن چو شود غم‌خور غم‌دیدگان
خشک شود اشک ستم‌دیدگان

یاری و دل‌جوییِ بیمار ازوست
کیست جز این طایفه بیمار دوست

ناله‌ی محنت‌زدگان یار اوست
بردن بار دگران کار اوست

خفته در آن رنج‌بری شادیش
بسته به این سلسله آزادیش

دختر من،نفسِ نکویی نکوست
آن طرف کار،چه دشمن چه دوست


.
.
( دیوان-245 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر