۱۳۹۲ دی ۷, شنبه

گذشت

رسید پیری و افسانه‌ی شباب گذشت
چنان گذشت که گویی مگر به خواب گذشت

بهای عهد جوانی شناختم روزی
که پیری آمد و نیرو شد و شباب گذشت

در انتخاب هدف آنقدر دقیق شدم
که عمر طی شد و دوران انتخاب گذشت

به جستجوی پل اندر کنار جو ماندم
ولیک عمر به دیوانگی ز آب گذشت

ز دیرجوشی طبع و ز زود رنجی دل
حیات من همه در عزلت و عذاب گذشت

درون حجب هنرپوش خود نهان گشتم
ز ضعف و هستی من جمله در حجاب گذشت

نباشدم خبر از سرگذشت خود گویی
دو روزه عمر سبک‌سیر من به خواب گذشت

ز کاخ‌ها که برافراشتم به دست خیال
چه بود حاصل عمری که در خواب گذشت

حساب سود و زیان را چه حاصل است امروز
که ورشکستم و کار من از حساب گذشت

هوای خواندن افسانه‌ی حیاتم نیست
چرا که فصل دلاویز این کتاب گذشت


.
.
( دیوان-73/4 )
( خاشاک-79 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر