۱۳۹۲ دی ۳, سه‌شنبه

هنوز

دارم دلی شکسته ز تیر جفا هنوز
بیزارم از محبت و مهر و وفا هنوز

بازم نوید مهر و وفا می‌دهی و من
می‌سوزم از جفای تو سر تا به پا هنوز

از من بخواه آنچه دلت خواست جز دلم
کاین گوهرست در نظرت بی‌بها هنوز

با آنکه آشنای بلا ساختی مرا
جان می‌دهم برای تو دیر آشنا هنوز

جانم به لب رسیده ولی از دهان من
نشنیده حرف جور تو را جز خدا هنوز

خواهی که ترک عشق کنیم از جفای او
داری تو خواهشی عجب ای دل ز ما هنوز


.
.
( دیوان-121 )
( خاشاک-253 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر