آینه نادیدهیی آیینه دید
گشت درو صورت زشتش پدید
گشت درو صورت زشتش پدید
صورتی از خشم خدا ساخته
در خم ابرو شکن انداخته
در خم ابرو شکن انداخته
گفت: چرا خشمگنی؟ کیستی؟
رهگذری؟راهزنی،چیستی؟
رهگذری؟راهزنی،چیستی؟
همنفسی گفت بدو: کاین تویی
روی ترش کرده بدین بدخویی
روی ترش کرده بدین بدخویی
جامه بدل کن رخ جانان ببین
خنده بزن چهرهی خندان ببین
خنده بزن چهرهی خندان ببین
.
.
( دیوان-243 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر