دست مبر سوی ورق،زینهار
تا بتوانی،بگریز از قمار
تا بتوانی،بگریز از قمار
دست تو،چون شد به ورق،آشنا
جمله عیوب تو شود برملا
جمله عیوب تو شود برملا
آنکه بر این علم و عمل،مایه داد
پایهی آن،روی خیانت نهاد
پایهی آن،روی خیانت نهاد
خاک خطا،در دل صافی کند
طبع تو را نیز،خرافی کند
طبع تو را نیز،خرافی کند
نا نشوی خاین و نیرنگدوست
بگذر از این ره،که بدیها دروست
بگذر از این ره،که بدیها دروست
میگسلد رشتهی اعصاب را
میبرد از دیدهی ما،خواب را
میبرد از دیدهی ما،خواب را
حاصل این شوق سراپا گزند
چیست؟ تنی خسته،دلی دردمند
چیست؟ تنی خسته،دلی دردمند
آنکه ازین باغ،بری خورد کیست؟
باخت در آن هست،ولی برد،نیست
باخت در آن هست،ولی برد،نیست
* * *
دختر من دختر محبوب من
خوشگل من،مشکل من،خوب من
خوشگل من،مشکل من،خوب من
باز تو را خواب تو مغلوب کرد
گرچه تو بازنده شدی،خوب کرد
گرچه تو بازنده شدی،خوب کرد
خواب بود مایهی نیرو بخواب
خواب تو خوش ای گل شببو بخواب
خواب تو خوش ای گل شببو بخواب
.
.
( دیوان-248 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر