بگویید آن غایت آرزو را
که دیدیم بر آرزوی تو او را
که دیدیم بر آرزوی تو او را
ز آشفتگیهای من داستانها
بگویید آن یار آشفته مو را
بگویید آن یار آشفته مو را
ز نومیدی من حکایات شیرین
بگویید آن چشمهی آرزو را
بگویید آن چشمهی آرزو را
حدیثی بگویید تا رحمت آید
به حال من آن یار بیداد خو را
به حال من آن یار بیداد خو را
درازست طومار اندوه و ترسم
که آن فتنه کوته کند گفتگو را
که آن فتنه کوته کند گفتگو را
ز بیتابیم آنچه در گفته آید
بگویید او را،بگویید او را
بگویید او را،بگویید او را
.
.
( دیوان-57 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر