جان فدای ره آن سرو سهی خواهم کرد
عنقریب است که من خرقه تهی خواهم کرد
عنقریب است که من خرقه تهی خواهم کرد
باکم از بار گنه نیست که در روز جزا
عشق او را سند بیگنهی خواهم کرد
عشق او را سند بیگنهی خواهم کرد
هم در آن لحظه که بر تخته گذارند مرا
خنده بر افسر و اورنگ شهی خواهم کرد
خنده بر افسر و اورنگ شهی خواهم کرد
من بیپا و سر اندر صف این کج کلهان
ای بسا جلوه که با بیکلهی خواهم کرد
ای بسا جلوه که با بیکلهی خواهم کرد
روسیاهم ولی از نور محبت لبریز
لاجرم چارهی این روسیهی خواهم کرد
لاجرم چارهی این روسیهی خواهم کرد
جان برون میرود از سینهام ای دوست بیا
که من این خانه ز بهر تو تهی خواهم کرد
که من این خانه ز بهر تو تهی خواهم کرد
خرداد 1324
.
.
(دیوان-104/105 )
(خاشاک-129 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر