به بزم خود گرچه راهی ندادی
ز باغ وصالم گیاهی ندادی
ز باغ وصالم گیاهی ندادی
سلامی ز رافت پیامی ز زحمت
به سالی نگفتی به ماهی ندادی
به سالی نگفتی به ماهی ندادی
هنوزت ز جان و دل دوست دارم
گرم ارزش پرّ کاهی ندادی
گرم ارزش پرّ کاهی ندادی
تو ای عشق،ای چشمهی آرزوها
به من غیر اشکی و آهی ندادی
به من غیر اشکی و آهی ندادی
مرا یک نفس بهره ای بخت گریان
ز لبخند وحشینگاهی ندادی
ز لبخند وحشینگاهی ندادی
جهانا نه بر من که بر مقبلان هم
درین عرصه آرامگاهی ندادی
درین عرصه آرامگاهی ندادی
1335
.
.
( دیوان-178 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر