۱۳۹۱ اسفند ۸, سه‌شنبه

بخت گریان

به بزم خود گرچه راهی ندادی
ز باغ وصالم گیاهی ندادی

سلامی ز رافت پیامی ز زحمت
به سالی نگفتی به ماهی ندادی

هنوزت ز جان و دل دوست دارم
گرم ارزش پرّ کاهی ندادی

تو ای عشق،ای چشمه‌ی آرزوها
به من غیر اشکی و آهی ندادی

مرا یک نفس بهره ای بخت گریان
ز لبخند وحشی‌نگاهی ندادی

جهانا نه بر من که بر مقبلان هم
درین عرصه آرام‌گاهی ندادی


1335
.
.
( دیوان-178 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر