۱۳۹۱ بهمن ۱۶, دوشنبه

فال حافظ

در بستر اوفتادم و دیوان خواجه را
برداشتم که هست مرا وجد و حال ازو

با خاطری ملول گشودم کتاب را
وز لوح دل زدودم رنگ ملال ازو

با شعر او به منظر افلاکیان شدم
پرواز ازو،هدایت ازو بود و بال ازو

گفتم به شوق دیدن آن ماه دیرتاب
گیرم چنانکه رسم جهان‌ست فال ازو

در برزخی که داشتم از بیم و از امید
دل می‌تپید در بر و کردم سوال ازو

شد صفحه باز و مردم امیدوار چشم
خواند آنچه شرمگین شد سحر حلال ازو

«دیدار شد میسر و بوس و کنار هم
»از بخت شکر دارم و از روزگار هم

.
.
( دیوان-365 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر