۱۳۹۲ فروردین ۵, دوشنبه

جلوه‌یی از بهار

داشتم دی خجسته‌انجمنی
پای سروی به دامن چمنی

روی ننموده آفتاب هنوز
چشم گل مانده مست خواب هنوز

تار خورشید دید و دست نسیم
غنچه مضراب گشت و خورد به سیم

نغمه سر کرد جوی شیرین‌کار
تا گل از خواب ناز شد بیدار

ناز نازان لمید بر لب جو
بالش غنچه زیر ساعد او

دست نقش‌آزمای ابر سفید
بر فلک نقش‌های طرفه کشید

شده دامن‌کشان نسیم صبا
بر گیاه و گل از نشاط و صفا

بوسه زد بر دهان بلبل گل
گشت خندان ز بوس گل بلبل

شاخه و سبزه از فراز و نشیب
کرد کاخی زمردین ترتیب

سبزه گسترده تازه بر لب جو
مسندی نرم و گل فشانده بر او

به نوازش‌گری نسیم چمن
دست مهری کشید بر سر من

شبنم بر جبین گلاب افشاند
گلبنم گل به جای خواب افشاند

شاخه دستم فکند بر گردن
سبزه پایم نهاد در دامن

بستری سبزه بهر خوابم داد
تشنه‌ام یافت چشمه آبم داد

گلشن از گل یکی عروسم داد
غنچه لب غنچه کرد و بوسم داد

باد بر موی بید شانه زدی
خنده بلبل در آشیانه زدی

گلبن سبز جامه مستامست
مجمری پر ز آتش اندر دست

لیک غافل که رقص اعضایش
آتش افکنده در سراپایش

جام نرگس به دست حور و پری
شد لبالب ز شبنم سحری

تا که در آن بنفشه رو شوید
طره‌ی مشک‌بو در او شوید

سبزه در آب جو شنا کردی
گل گریبان ناز واکردی

لادن از مستی و خوشی گستاخ
دستی افکنده خوش به گردن شاخ

گل میمون به خوش‌ادایی و ناز
دامن اطلسی گرفته به گاز

لاله با رقص مستی‌آور خویش
جامی از می نهاده بر سر خویش

وز حیا میخک فریبنده
شرم‌گین سر به دامن افکنده

گل شب‌بوی زرد و سرخ و سپید
خفته سرخوش به زیر سایه‌ی بید

گل نیلوفر از سرور و نشاط
بر سر نارون کشیده بساط

دره می‌خواند با زبان نسیم
داستان‌ها ز روزگار قدیم

کوه با قامت خمیده چو چنگ
سنگ از سینه بسته بر دل تنگ

وانچه بودش به دل ز راز نهفت
چهر پرچین او زبان شد و گفت

      
                 
دربند 1318
.
.
( دیوان-213/14 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر