ای همه عشقم رخ دلجوی تو
قبلهی صاحبنظران روی تو
قبلهی صاحبنظران روی تو
خیز که روشنگر دنیا تویی
دختر من مادر فردا تویی
دختر من مادر فردا تویی
نسل تو از شیر تو باید خورش
شیردلان را تو دهی پرورش
شیردلان را تو دهی پرورش
پی فکن اصلح و احسن تویی
مرکز هستی تویی ای زن تویی
مرکز هستی تویی ای زن تویی
عهد خوش بیخبری گشت طی
نوبت کارست نگه دار پی
نوبت کارست نگه دار پی
بایدت اکنون ره دیگر زدن
پیرو ناموس طبیعت شدن
پیرو ناموس طبیعت شدن
* * *
دوش که خفتی تو و من مستوار
از تو و مهد تو گرفتم کنار
از تو و مهد تو گرفتم کنار
شد سرم آکنده ز سودای تو
تا چه شود صورت فردای تو
تا چه شود صورت فردای تو
رفتم و با کوکبهی آرزو
بردمت آهسته به ایوان شو
بردمت آهسته به ایوان شو
جان منی،لیک به شو دادمت
بستدم از خویش و بدو دادمت
بستدم از خویش و بدو دادمت
مرد نکوخو،زن صاحب تمیز
لازم و ملزوم هماند ای عزیز
لازم و ملزوم هماند ای عزیز
دولتی آن کس که شود شوی تو
بختور آن کس که کشد موی تو
بختور آن کس که کشد موی تو
.
.
( دیوان-232 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر