[ پاسخ به یک دوشیز ]
ــــــــــــــــــ
دخترا،بر رخ من خنده زدی
که چو گیسوی تو چین بر چین است
که چو گیسوی تو چین بر چین است
گل خندان تو حق داشت،ولی
حاصل عمر طبیعی،این است
حاصل عمر طبیعی،این است
* * *
این رخ زشت و سراپای مهیب
سالها،مثل تو،زیبا بودهست
سالها،مثل تو،زیبا بودهست
گرنه بهتر ز تو بودهست،ای دوست
چون تو،شیرین و دلارا بودهست
چون تو،شیرین و دلارا بودهست
* * *
گوهری بودم و خرمهره شدم
تا که بر گردن مرگ آویزم
تا که بر گردن مرگ آویزم
لیک،تا کور شود چشم فلک
تا لب گور به عشق آویزم
تا لب گور به عشق آویزم
* * *
دلم از پیری تن،آگه نیست
لاجرم شور و نوایی دارد
لاجرم شور و نوایی دارد
کافرم گر دل سودایی من
بجز از عشق،خدایی دارد
بجز از عشق،خدایی دارد
* * *
چه بگویم به تو ای زیبا روی
که به زیبایی خود مینازی
که به زیبایی خود مینازی
پنجه بر روی تو هم خواهد زد
گردش عمر،به بازی بازی
گردش عمر،به بازی بازی
* * *
گرچه امروز به صد شادابی
اختر خانهفروزی شدهای
اختر خانهفروزی شدهای
لیک فردا،دهدت آینهیی
تا ببینی که:عجوزه شدهای!
تا ببینی که:عجوزه شدهای!
.
.
( دیوان-406/07 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر