روز پیری عشق دنیا را به دل جا دادهام
ای دریغا وقت رفتن دل به دنیا دادهام
ای دریغا وقت رفتن دل به دنیا دادهام
از متاع زندگی با ما به جز یک دل نبود
با که گویم من که یک دل را به صد جا دادهام
با که گویم من که یک دل را به صد جا دادهام
تا نپنداری چو دینداران و زهد اندیشگان
عیش دنیا را به راه عشق عقبا دادهام
عیش دنیا را به راه عشق عقبا دادهام
دل اسیر دام احساسات خود بود ای عزیز
راست گر پرسی حقیقت را به رویا دادهام
راست گر پرسی حقیقت را به رویا دادهام
آسمان گوید به حاتمبخشی من دل مبند
سهم اسکندر شود آن کو به دارا دادهام
سهم اسکندر شود آن کو به دارا دادهام
دوست،دشمن گشت از عفتمآبیهای من
دوستان را از کف آوخ بهر تقوا دادهام
دوستان را از کف آوخ بهر تقوا دادهام
ای شرافت گم شو،ای طاعون تقوی دور باش
بس مرا آنچ اندرین بیهوده سودا دادهام
بس مرا آنچ اندرین بیهوده سودا دادهام
پاکدامانی درین دنیای ناپاکی خطاست
زان سبب تقوای خود را سر به صحرا دادهام
زان سبب تقوای خود را سر به صحرا دادهام
باز کن ای حرص خوشسودا دکانی سودبخش
گرچه کالای ترا صد ره به یغما دادهام
گرچه کالای ترا صد ره به یغما دادهام
توبه از می میکنم اکنون که مینا شد تهی
الحذر ای هوشیاران،الحذر از ابلهی
الحذر ای هوشیاران،الحذر از ابلهی
1324
.
.
( دیوان-351/52 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر