۱۳۹۲ اردیبهشت ۸, یکشنبه

پرسش پیر از مرید

کرد مرادی ز مرید این سوال:
چیست معاش تو و چون‌ست حال؟

گفت:خدای ار بدهد شاکرم
ور ندهد شاکرم و صابرم

آه کشان پیر همایون شیم1
گفت چنینی تو سگ نیز هم

سگ‌روشا عاقبت‌اندیش باش
کار به سامان کن و درویش باش

جسم تو از جامه‌ی تقوی بری‌ست
این نه قناعت که بدن‌پروری‌ست

شکر بود نان خدا داده را
شکر مکن سفره‌ی ننهاده را

قفل مزن بر در دکان خویش
خیز و ز همت بطلب نان خویش


1-شیم به فتح «یا»جمع شیمه:طبیعت،خصال.

.
.
( دیوان-242/43 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر