۱۳۹۲ مهر ۶, شنبه

عشق جوان

پیرم و عشق تو در سینه جوان‌ست هنوز
دل همان،شور همان،عشق همان‌ست هنوز

من به یاد تو ز روی دگران بستم چشم
چشم لطف تو به روی دگران‌ست هنوز

ناله‌ام در دل گیسوی تو پیچیده ولی
گوش احسان تو دردا که گران‌ست هنوز

جان من بر لب و دل غرقه به خون‌ست اما
هوس وصل توام در دل و جان‌ست هنوز

ناتوانم ولی از بهر پرستیدن تو
جان سودازده پر تاب و توان‌ست هنوز

تلخی زندگیم لب ز سخن بسته ولی
نام شیرین تو ای جان به زبان‌ست هنوز



 1329

.
.
( دیوان-121/22 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر