شد تیره در هوای تو شمع وجود ما
اشکی به دیدهی تو نیاورد دود ما
اشکی به دیدهی تو نیاورد دود ما
رفتی ز دست ما و نمردیم ای دریغ
تا چیست بیوجود تو سود وجود ما
تا چیست بیوجود تو سود وجود ما
ما موج کوچکیم و درین بحر بیکران
نادیده ماند قوس نزول و صعود ما
نادیده ماند قوس نزول و صعود ما
غیر از دلی شکسته و دستی شکستهتر
در ما چه دیده بهر حسادت حسود ما
در ما چه دیده بهر حسادت حسود ما
سودی نهفته در دل هر ذرهای است لیک
در خوابگاه نیستی آسوده سود ما
در خوابگاه نیستی آسوده سود ما
.
.
( دیوان-59 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر