با پسران،انجمن آراستن
گفتن و بنشستن و برخاستن
گفتن و بنشستن و برخاستن
باب زمان است و هر آن کس که هست
رسم زمان را نگذارد ز دست
رسم زمان را نگذارد ز دست
میروی،آهسته به مشکوی او
تا که شوی با خبر از خوی او
تا که شوی با خبر از خوی او
لیک در آن محفل مهر و فروغ
هر دو نگویید به غیر از دروغ
هر دو نگویید به غیر از دروغ
اوست جوانمرد و تو تقویشناس
او همه احسان،تو سراپا سپاس
او همه احسان،تو سراپا سپاس
تو صنمی ساخته از عطر و نور
او،ملکی چشم بد از روش دور
او،ملکی چشم بد از روش دور
رسم نو،ار دلکش و مطلوب نیست
رسم کهن نیز،چنان خوب نیست
رسم کهن نیز،چنان خوب نیست
کاخ سعادت نشود ساخته
با کمک همسر نشناخته
با کمک همسر نشناخته
چاره چه سازم که درین سنگلاخ
کفش تو تنگ است و بیابان فراخ
کفش تو تنگ است و بیابان فراخ
حد وسط،راه میانه طلب
زان ره ناصاف مرو،این طلب
زان ره ناصاف مرو،این طلب
.
.
( دیوان-230 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر