۱۳۹۳ فروردین ۲۹, جمعه

شکم پرستی

مرد که لشکرکش و گردون‌گراست
سخت به میدان شکم بی‌نواست

چاره‌سگال است به هر غایله
بهر غذا طفل تنگ‌حوصله

سفره بنه مرد شکم‌باره را
دل مشکن طفلک بی‌چاره را

مرد شکم‌بنده و پر اشتهاست
آنچه ازو سیر نگردد غذاست

سفره چون رنگین شد و آراسته
خواسته گردد زن ناخواسته

عیب مجو مرد شکم‌دوست را
مغز طلب کن منگر پوست را

*          *          *

بار دگر جسم تو بی‌تاب شد
چشم خوشت خواب‌گه خواب شد

چشم تو شد بسته و لبخند ناز
دامن لب‌های تو را کرده باز

منظر خوش یافته سیمای تو
تا چه بود منظر رویای تو

خفتی و رفتم،شبکت روز باد
خواب تو جان‌بخش و دل‌افروز باد


.
.
( دیوان-236/37 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر