مرد که لشکرکش و گردونگراست
سخت به میدان شکم بینواست
سخت به میدان شکم بینواست
چارهسگال است به هر غایله
بهر غذا طفل تنگحوصله
بهر غذا طفل تنگحوصله
سفره بنه مرد شکمباره را
دل مشکن طفلک بیچاره را
دل مشکن طفلک بیچاره را
مرد شکمبنده و پر اشتهاست
آنچه ازو سیر نگردد غذاست
آنچه ازو سیر نگردد غذاست
سفره چون رنگین شد و آراسته
خواسته گردد زن ناخواسته
خواسته گردد زن ناخواسته
عیب مجو مرد شکمدوست را
مغز طلب کن منگر پوست را
مغز طلب کن منگر پوست را
* * *
بار دگر جسم تو بیتاب شد
چشم خوشت خوابگه خواب شد
چشم خوشت خوابگه خواب شد
چشم تو شد بسته و لبخند ناز
دامن لبهای تو را کرده باز
دامن لبهای تو را کرده باز
منظر خوش یافته سیمای تو
تا چه بود منظر رویای تو
تا چه بود منظر رویای تو
خفتی و رفتم،شبکت روز باد
خواب تو جانبخش و دلافروز باد
خواب تو جانبخش و دلافروز باد
.
.
( دیوان-236/37 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر