تا نشوی مادر و فرزند،نیست
عالم مادر نشناسی که چیست
عالم مادر نشناسی که چیست
عشق مجرد،به دل مادر است
ساخته زین عشق،گل مادر است
ساخته زین عشق،گل مادر است
عالم او،وصفپذیرنده،نیست
وان که تواند صفتش گفت،کیست؟
وان که تواند صفتش گفت،کیست؟
در لغتی،معنی صد دفتر است
وان لغت،ای دختر من،«مادر» است
وان لغت،ای دختر من،«مادر» است
نیست جز این نام،سزاوار او
خوبتر از این،چه بگویم،بگو!
خوبتر از این،چه بگویم،بگو!
* * *
مهر فروغا،ز برین اخترا
شمع دلا،تاج سرا،مادرا
شمع دلا،تاج سرا،مادرا
سینهی پر نور تو عرش خداست
نور تو،از ظلمت هستی جداست
نور تو،از ظلمت هستی جداست
آتش عشقی که نمیرد تویی
«آنچه تغییر نپذیرد تویی»1
«آنچه تغییر نپذیرد تویی»1
عشق تو،عشقی است خداساخته
نیست سپاس تو،ز ما،ساخته
نیست سپاس تو،ز ما،ساخته
1-مصراع از نظامی گنجوی است.
.
.
( دیوان-251 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر