۱۳۹۳ اردیبهشت ۱, دوشنبه

امشب

غمگین‌تر و سیاه‌تر از هر شب امشب است
آن شب که جان ز درد رسد بر لب امشب است

آن شب که چشم اشک‌فشانم ز دست دل
‌‌‌خندد به روی مرگ ز سوز تب امشب است

آن شب که بر مزار من و آرزوی من
اشکی چکد ز دیده‌ی هر کوکب امشب است

گر مطلب تو رفتن من بود ازین دیار
خوش‌دل نشین که حاصل آن مطلب امشب است

ور انتظار مرگ مرا می‌کشی بیا
کان شب که خواستی ز خدا امشب،امشب است




تهران1312

.
.
( دیوان67 )


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر