آنکه آشفتهی آن سلسلهمو بود امروز
دل من بود که دیوانهی او بود امروز
دل من بود که دیوانهی او بود امروز
روحم ار پاکتر از آینه گردد شاید
روی من در رخ آن آینهرو بود امروز
روی من در رخ آن آینهرو بود امروز
بوده دیوانه و دیوانهترش خواهی دید
دل که همصحبت آن سلسلهمو بود امروز
دل که همصحبت آن سلسلهمو بود امروز
با تو ز اسرار دل خویش چه گوید آخر
آنکه در پردهی اسرار مگو بود امروز
آنکه در پردهی اسرار مگو بود امروز
گرهی نیست به پیشانی اندیشهی ما
که گشاده در بخت از همهسو بود امروز
که گشاده در بخت از همهسو بود امروز
نکهت یاس و دم مریم و عطر گل سرخ
در مشام من از آن طره چه بو،بود امروز
در مشام من از آن طره چه بو،بود امروز
محفلی بود و در آن محفل اندیشهنواز
همنشین من سودازده او بود امروز
همنشین من سودازده او بود امروز
اصفهان1324
.
.
( دیوان-120 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر