باز روز آمد و شد نوبت جانکندن ما
وه که فرسوده شد از محنت هستی تن ما
وه که فرسوده شد از محنت هستی تن ما
دل ما با همه چون آینه پاکست ولی
شد سیه کلبهی ما ز آینهی روشن ما
شد سیه کلبهی ما ز آینهی روشن ما
کینهجویی صفت مردم کوتهنظرست
عفو کردن هنر ما شد و نیکی فن ما
عفو کردن هنر ما شد و نیکی فن ما
مقصد روشن ما مرحلهی صدق و صفاست
وندرین ره نشود غول هوس رهزن ما
وندرین ره نشود غول هوس رهزن ما
دل ما رنجه نگردد ز ترشرویی خلق
انگبین بخشد اگر سرکه ستاند دن1 ما
انگبین بخشد اگر سرکه ستاند دن1 ما
سرخوش از دیدار گلزار درونیم که هست
دل ما،گلبن ما،سینهی ما،گلشن ما
دل ما،گلبن ما،سینهی ما،گلشن ما
پاکدامانی اگر مایهی فقرست چه غم
دولت اینست که پاکست چو گل دامن ما
دولت اینست که پاکست چو گل دامن ما
1-دَنّ:خم بزرگ
.
.
( دیوان-60 )
(خاشاک-196 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر