مام طبیعت که تو را زاده است
طبع تملقطلبی داده است
طبع تملقطلبی داده است
شرم و حیا چون شودت پردهدار
گوید ناموس بقا سر برآر
گوید ناموس بقا سر برآر
فطرت زن از غنی و مستمند
هست ثنا جوی و تملقپسند
هست ثنا جوی و تملقپسند
چون که تو خودبین شدی و سرگران
زی تو گرایند تملقگران
زی تو گرایند تملقگران
وصف جمالت به صد آیین کنند
بر تو و اخلاق تو تحسین کنند
بر تو و اخلاق تو تحسین کنند
چون سرت آکنده شد از عجب و ناز
بس درِ ناخوش که شود بر تو باز
بس درِ ناخوش که شود بر تو باز
تیره شود روح فرحناک تو
تیرهتر از روح تو،ادراک تو
تیرهتر از روح تو،ادراک تو
.
.
( دیوان-237/38 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر