۱۳۹۲ آبان ۱۳, دوشنبه

پاسخ پروین بامداد به قطعه‌ی بالا

به بزم شعر،شبی دیده آشنا کردم
به طلعتی که به دل،آشنای دیرینه بود

به شام تیره‌ی عمرم،دمید پرتو روز
ستاره‌یی که سزاوار مهر پروین بود

به بال شعر درخشانِ آسمانیِ خویش
جمالش آینه‌ی جانِ مهرآیین بود

چه شورها که به برق نگاه می‌انگیخت
بیان و لهجه و لبخند او،چه شیرین بود

اگرچه چهره‌ی پر چین و موی سمین داشت
هنوز هم به خدا،رهزن دل و دین بود

ازین مشاهده چنگ دلم به دیده سرود
که: بر بلندی بخت تو،شاهدم این بود


.
.
( دیوان-476 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر