۱۳۹۲ مهر ۱۰, چهارشنبه

حکایت

دفتری از قصه‌ی حور و پری
هدیه گرفت از پدری،دختری

بود بسی نقش مجسم در او
صورت شاه پریان هم در او

دیده بر آن چهره‌ی زیبا چو بست
رفت در اول نظرش،دل ز دست

راه ز صورت چو به معنی نبرد
سخت به شاه پریان دل سپرد

ز آتش دل نرم‌تر از موم شد
عاشق آن دلبر موهوم شد

.
.
( دیوان-229 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر