گفتم ای سگ سر خود گیر و ازین کوی برو
که نصیب تو ز ما دردسری خواهد بود
که نصیب تو ز ما دردسری خواهد بود
تا به کی سنگ خوری از کف طفلان برخیز
که درین کوچه ز هر سو خطری خواهد بود
که درین کوچه ز هر سو خطری خواهد بود
چند بهر لب نانی سگ مردم بودن
رو! که بر خوان فلک ماحضری خواهد بود
رو! که بر خوان فلک ماحضری خواهد بود
سگ خود باش و مرس بشکن و برخیز که سگ
چون بهخود تکیه کند شیر نری خواهد بود
چون بهخود تکیه کند شیر نری خواهد بود
راه آزادسران گیر که هنگام نیاز
شکم گرسنه نخجیرگری خواهد بود
شکم گرسنه نخجیرگری خواهد بود
من در این گفته که دم لابهی او گفت خموش
که به هرجا ز اسارت اثری خواهد بود
که به هرجا ز اسارت اثری خواهد بود
عاجز نفس و اسیر شکم بیهنر است
گر سگی،ور ملکی،ور بشری خواهد بود
گر سگی،ور ملکی،ور بشری خواهد بود
نظم گیتیست برین پایه که در دامن خاک
هرکجا بار بود باربری خواهد بود
هرکجا بار بود باربری خواهد بود
چارهیی نیست ز سگ بودن و ضربت خوردن
تا که ما را به در خلق سری خواهد بود
تا که ما را به در خلق سری خواهد بود
پدرم این سخن از قول نیا داشت به یاد
که سگی هست به هرجا که دری خواهد بود
که سگی هست به هرجا که دری خواهد بود
استخوانبخش من و مالک من تا دم مرگ
بیگمان گر تو نباشی،دگری خواهد بود
بیگمان گر تو نباشی،دگری خواهد بود
.
.
( دیوان-439/440 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر