۱۳۹۲ مهر ۲۹, دوشنبه

آخرین شیر بختیاری

در فرودست زردکوه آن روز1
بیشه‌یی بود و آبشاری

آن‌طرفتر به زیر زانوی کوه
بود غاری و ژرف‌غاری بود

*          *          *

وندر آن غار ژرف،سالی چند
جایگه داشت پیلتن شیری

شد تهی‌گاه او به دست قضا
ناگه آماج سهمگین تیری

*          *          *

او به سرپنجگی در آن بیشه
والی کوه و شاه وادی بود

دست آهن فشار او همه عمر
فارغ از ضعف و نامرادی بود

*          *          *

جفت او پیش ازو به تیر اجل
شد ز دنیا و او به دنیا ماند

تا به تنهایی از جهان برود
در جهان بزرگ تنها ماند

*          *          *

چشم آتش‌فشان او آن شب
گوش می‌کرد بر ترانه‌ی مرگ

روزگار گذشته در نظرش
بود رقصان در آستانه‌ی مرگ

*          *          *

با زمان‌های ناپدید شده
قصه می‌گفت،بی‌زبانی او

در غبار گذشته می‌لغزید
نقش کمرنگ زندگانی او

*          *          *

ناله‌ی شوم باد بهمن‌ماه
لرزه بر پیکر شب افکندی

بر تن زخم‌ناک شیر از خشم
شعله‌ها آتش تب افکندی

*          *          *

ساعتی روی دست خسته نهاد
سر سنگین پر غرورش را

لحظه‌یی با زبان بوسید
زخم سوزان و خون شورش را

*          *          *

گفت برخیز و ایستاده بمیر
که جز این درخور دلیران نیست

مرگ در بستر ار سزا باشد
روبهان راست‌،بهر شیران نیست

*          *          *

جنبشی کرد و با تلاش غرور
تکیه بر دست و پای لرزان داد

مرگ را آستین گرفت و کشید
جان بدو داد و سخت ارزان داد

*          *          *

ماند گردن‌فراز و دندان را
روی دندان خون‌گرفته فشرد

غرشی کرد و در سیاهی شب
آخرین شیر بختیاری مرد

*          *          *

ای گرفتار زندگانی و مرگ
پند از آن شیر تیرخورده بگیر

گر میسر شود چون شیر بزی
ور میسر نشد چو شیر بمیر2





1-فرودست: پایین، زردکوه سرحد بختیاری از چهارمحال است
2-حیرت‌آور است که بارها قطعه‌ی «مرگ گرگ» اثر آلفرد دووینیی شاعر نامدار فرانسوی را خوانده و مسحور شده بودم ولی آن را در موقع ساختن این قطعه مطلقا به یاد نداشتم.

.
.
( دیوان-408/09 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر