در آنجا تکیه بر دیوار دادهست
سیهدل حجرهیی چون روح کافر
سیهدل حجرهیی چون روح کافر
در آن تاریکمنزل آرمیده
تهیمغزی گرانجان و سبکسر
تهیمغزی گرانجان و سبکسر
اگر قاتل نباشد راهزن هست
که میبارد ز سر تا پای او شر
که میبارد ز سر تا پای او شر
ز شب مانده شرابی و کبابی
به روی میز با سیگار و ساغر
به روی میز با سیگار و ساغر
* * *
در آن ساعت که سر برداشت از خواب
سپیدهی صبح در دامان خاور
سپیدهی صبح در دامان خاور
تبسم کرد و خندان گشت و واشد
در آن کلبه با دستی معطر
در آن کلبه با دستی معطر
درآمد ماهرویی کز جبین ساخت
سیهدل حجره را صبحی منور
سیهدل حجره را صبحی منور
الههی بخت بود آن مه که زی خلق
ز روزن آید ار بندی بر او در
ز روزن آید ار بندی بر او در
سبک نزدیک بستر رفت و بنهاد
به پای خفته درجی پر ز گوهر
به پای خفته درجی پر ز گوهر
* * *
درین دم از برونسو،خسته پیری
خمیده پشت و گردآلود و مضطر
خمیده پشت و گردآلود و مضطر
سبک در جستجوی بخت میرفت
ولی دستی سیاهش بود رهبر
ولی دستی سیاهش بود رهبر
خدای بخت فارغ دل نشسته
کنار خفته چون رویای مادر
کنار خفته چون رویای مادر
یکی بیدار و بختش رفته در خواب
یکی در خواب و بخت استاده در بر
یکی در خواب و بخت استاده در بر
به دست آن،شود زر طلا،خاک
به پای این شود خاک سیه زر
به پای این شود خاک سیه زر
یکی جوید نیابد این عجیب است
یکی ناجسته یابد این عجبتر
یکی ناجسته یابد این عجبتر
.
.
( دیوان-444/45 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر