گر به کوهم ور به صحرا،قسمتم سرگشتگیست
خار خشکم،در کمند گردباد افتادهام
خار خشکم،در کمند گردباد افتادهام
داد مطلق،گفتهام من،کمتر از بیداد نیست
من به دام صد گنه،زین عدل و داد افتادهام
من به دام صد گنه،زین عدل و داد افتادهام
با امید فضل او،غافل ز پاس عدل او
تا گلو در منجلابی از فساد افتادهام
تا گلو در منجلابی از فساد افتادهام
حرص عالمخوار ما را،حاصلی جز این نبود
کز طریق مهر،در راه عناد افتادهام
کز طریق مهر،در راه عناد افتادهام
.
.
( دیوان-474/75 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر