با یکی میمون ز اسرار وجود
داشتم گفتی که میباید شنود
داشتم گفتی که میباید شنود
دیدمش خوش در جهان بیغمی
گفتم:ای سر دودمان آدمی
گفتم:ای سر دودمان آدمی
جد من همچون تو میمون بودهاست 1
زین همایون حلقه بیرون بودهاست2
زین همایون حلقه بیرون بودهاست2
نغمهیی نو خواند و راهی ساز کرد3
تا ره آدمشدن را باز کرد
تا ره آدمشدن را باز کرد
تو درین مویینقبا چون ماندهیی
ای پسر عم از چه میمون ماندهای
ای پسر عم از چه میمون ماندهای
راه مردم گیر و خوی مردمی
آدمی شو ای نیای آدمی
آدمی شو ای نیای آدمی
* * *
چون که میمون این حدیث از من شنفت
زد معلق بر فراز شاخ و گفت:
زد معلق بر فراز شاخ و گفت:
گر به زیر بار محنت خم شوم
آنقدر خر نیستم کآدم شوم
آنقدر خر نیستم کآدم شوم
*در باغ حیوانات شهر بازل سویس که شهرتی عالمگیر دارد در حالی که گرم تماشای میمونها و بازی آنها بودم گفته شد
1-نظریهی داروین
2-حلقهی مفقود
3-راه:آهنگ
.
.
( دیوان-209/10 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر