۱۳۹۱ شهریور ۲۰, دوشنبه

وفا ناشناس

یا رب به من از مهر،صفایی بده او را
آگه ز وفا نیست،وفایی بده او را

گر نیست لبم در خور بوسیدن دستش
پروانه ای بوس از کف پایی بده او را

تا کی دلم آواره و سرگشته بماند
ای رهزن دل،راه به جایی بده او را

بیمار تو شد سینه ی مجروح من،آخر
از آن لب خوش بوسه،دوایی بده او را

گفتم:که خدایا،تو گواهی که درین گل
بویی ز صفا نیست،صفایی بده او را

.
.
( دیوان-53 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر