۱۳۹۱ مهر ۴, سه‌شنبه

طریق شاه مردان

بنده را «آزاد» اگر نامد کسی،آزاد نیست
بلبل،ار در باغ گل محبوس گردد،شاد نیست

آن که از گلزار آزادی،به بویی خوش خوشدل است
جای اگر در چشم آزادی کند،آزاد نیست

مملکت را جان من،آزاد کن،آباد نه
زانکه آبادش کند آزادی،ار آباد نیست

آن که خون،در راه آزادی نریزد،نیست مرد
وانکه سر،در پای آزادان نبازد،راد نیست

زینهار،از رهزنان توده،راه خود مپرس
کجروان،را،جز طریق کج،رهی در یاد نیست

می نشانندت سبک،در زیر زنجیری گران
گر تو را بیمی به دل،زین حزب کج بنیاد نیست

ار تو خود گردن نهی،زنجیر استبداد را
جرم آن بر توست،بر زنجیر استبداد نیست

بنده گردد ملت،ار میدان آزادی نیافت
قسمت خسرو شود شیرین،اگر فرهاد نیست

الله الله،دل منه بر رهزنان توده یی
کاخ حزب توده را،جز بر خیانت لاد نیست

نغمه ی حق،از گلوی ناحق،ار خیزد خطاست
منظر دل،جایگاه جلوه ی اضداد نیست

پیر را،گفتم:«طریق سربلندی چیست؟»گفتا:
«جز طریق شاه مردانم،رهی در یاد نیست»

با کج اندیشان،جهاد و با جفا کیشان،نبرد
راستان را سازشی،با خیل کج بنیاد نیست

حق طلب زی،راد زی،روشن روان زی،پاک زی
بیش از اینت،حاجتی بر وعظ و بر ارشاد نیست

 1324

1-لاد:پی،بنیان
.
.
( دیوان-11/12 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر